دوست چند وقتیست نمیتوانم داشته باشم
نه نفرت حتی
چند روزی دروغ گفتم
نفهمد تا کسی نتوانستنم را
اما تخم آدم نمیگذارد زیاد دروغ بگوید
اول مزه ها کمرنگ شدند یادم هست
بعد رنگها بی تفاوت شدند
و بعد دستهایم دیگر
خیال نمیتوانستند
بعد باران مرد
و بعد یا قبل
بقیه چیزها

0 Comments:

Post a Comment

<< Home