شنبه، 14 آبان 1384


آدم دیگر نمیفهمد با کی میشود حرف زد
که یک چیزی نگوید که کسافت بزنی به خودت
صدایم از درد میلرزید وقتی میگفتم
از چگالی گه بالای این صلیب
ته این گودال
سرش را چنان موافق میجنباند تا آخر
گه انگار او میگوید و من گوش
بعد
سرش را برمیدارد
- کسافت را چرا با سین گفتی ؟
غلط است
اشکهایم را لای گه ها رها میکنم
و دیگران همیشه دیگرانند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home