کانگرو ها اگر سرگیجه بگیرند میخورند توی درخت
مثل مگس که میخورد توی شیشه
آخر هم همانجا میمیرد
نمیفهمد
خشک میشود
بعد زیر آفتاب چند رنگ میشود گاهی
آبی بیشتر
قشنگ میشود
فکر کنم آنها که اینطوری میشوند رفته باشند بهشت
شاید هم عروس شده باشند
مگسها حتما باید توی بهشت هم باشند
وگرنه
یا باید برای خودشان یک بهشت جدا داشته باشند
احتمالا لای گه ها
راستی دستم را دراز کنم بگویم آب طالبی هم میدهند
دلم میخواهد
به تو چه اصلا
ببخشید
میشود من آنجا دوچرخه هم تو سوار شوی نگاه کنم ؟
آنجا میخندی دیگر نه ؟
مهربان میخندی ؟
بعد آنجا باید حتما بروم پیش معلم ادبیاتم
همانکه هی به من املا یک و نیم میداد
بگویم دیدی مردیم آخر ؟
و زبانم را در بیاورم
املا درس مزخرفیست
انشا هم
چرا غزل نخواندی ؟
غزل توی سرت بخورد
من تمام دستهایم آنقدر باد کرده اند که دارند خفه میشوند
کلم پلو هم میخوری حتی ؟
میخورم
دل را ز جان بر کنده ام ؟
من ؟
گه خورده ام مردک
تو آخر معلوم نیست سرت به کدام آخور گرم است که هم از توبره هم میل میکنی
آخر
فشار خون آدم میرود بالا
میآید پایین
هزار جور دردسر دارد
همینطوری الکی که نیست
برای همینست شبها میگویم خوب بخواب
که پوستت خراب نشود
زیر چشمهایت خواستم بگویم گود
یاد گودی لپهایت که وقتی میخندی
من دیوانه میشوم
افتادم
افتادم
کاش جا میشدم آن تو
هرچند
اوووووو
تا کجا رفته نگاه کن
شده یک نقطه
نقطه نقطه
یاد یک عالمه چیز افتادم
بگذریم
مثل مگس که میخورد توی شیشه
آخر هم همانجا میمیرد
نمیفهمد
خشک میشود
بعد زیر آفتاب چند رنگ میشود گاهی
آبی بیشتر
قشنگ میشود
فکر کنم آنها که اینطوری میشوند رفته باشند بهشت
شاید هم عروس شده باشند
مگسها حتما باید توی بهشت هم باشند
وگرنه
یا باید برای خودشان یک بهشت جدا داشته باشند
احتمالا لای گه ها
راستی دستم را دراز کنم بگویم آب طالبی هم میدهند
دلم میخواهد
به تو چه اصلا
ببخشید
میشود من آنجا دوچرخه هم تو سوار شوی نگاه کنم ؟
آنجا میخندی دیگر نه ؟
مهربان میخندی ؟
بعد آنجا باید حتما بروم پیش معلم ادبیاتم
همانکه هی به من املا یک و نیم میداد
بگویم دیدی مردیم آخر ؟
و زبانم را در بیاورم
املا درس مزخرفیست
انشا هم
چرا غزل نخواندی ؟
غزل توی سرت بخورد
من تمام دستهایم آنقدر باد کرده اند که دارند خفه میشوند
کلم پلو هم میخوری حتی ؟
میخورم
دل را ز جان بر کنده ام ؟
من ؟
گه خورده ام مردک
تو آخر معلوم نیست سرت به کدام آخور گرم است که هم از توبره هم میل میکنی
آخر
فشار خون آدم میرود بالا
میآید پایین
هزار جور دردسر دارد
همینطوری الکی که نیست
برای همینست شبها میگویم خوب بخواب
که پوستت خراب نشود
زیر چشمهایت خواستم بگویم گود
یاد گودی لپهایت که وقتی میخندی
من دیوانه میشوم
افتادم
افتادم
کاش جا میشدم آن تو
هرچند
اوووووو
تا کجا رفته نگاه کن
شده یک نقطه
نقطه نقطه
یاد یک عالمه چیز افتادم
بگذریم
1 Comments:
من کلم پلو می خوام:(
By Armin, at 1:00 pm
Post a Comment
<< Home