چهار شنبه، 14 دی 1384


صدایی در من میپیچد
انکار دستهایم را دیگر نمیتوانم
تکان بدهم اما
همه چیز تند میشود
من میترسم
همه جا تکان میخورد انگار و من نمیتوانم
دستهایم را لمس دیوار
چشمهایم نمیبینند که بلرزند اما
تویم همه چیز میلرزد اگرچه
دود سیگارم شکسته میشود
که یکی توی ذهنم چیزهایی را تند آنقدر
میگوید که معنا ندارند
ساکنم و میلرزم
و ساکنم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home