و میدانم که فقط میخواهد این جمله

و روزها
که درد را
تا آنجا که آنجا بود
عادت کرده بودم آخر
اینبار اما
سکوت دارد نعره میزند دیگر
و نعره سکوت کرده چشمهایم را که باز مانده اند
و درد به خود میپیچد
خشمی که وحشی درد
داغ حلقومت میکند
اینبار
آتشش
از ترس خاکسترم دارد
پر پر میزند انگار
دندانهای خنده را تکه چوبی چاره خواستم
نشد اما
خرد شدند توی دهانش در آرزوی اشکی
گریه را هم گفتم
شرمش آمد
دستم خالیست میبینی
و آه که زیر گوشم
دوش وقت سحر از غصه
و چه
و چه
چه ترانه ایست
چه ترانه ایست
و میدانم که "فقط" میخواهد این جمله

1 Comments:

  • //
    dar rahe dirooz be farda zire derakhte zendegiam forood miayam... zire saye'ash,, tanha forsatam..
    //
    aknoon marg mitavanad ke faraz ayad..
    aknoon mitavanam begooyan ke zendegi karde'am..
    //
    :D

    By Anonymous Anonymous, at 7:04 pm  

Post a Comment

<< Home