دوشنبه، 8 اسفند 1384


یه مشت دیگه خاک بود

یه روزی
یه بچه بود یه کوچه
یه توپ داشت
سوراخ شد
یه برگ بود
یه دل داشت
یه جای پای خون بود
که ردش
مونده بود روی دستاش
یه دونه برف تو آسمون
تلو تلو تلو خورون
پایین نیومد آب شد
یه قطره بود
نه اشک بود نه خون بود نه خواب بود
که گل شد
قد لپای نی لبک یه تیکه هم زمین بود
که خاک بود
یه بوته بود که خار داشت
یه شاخه بود انار داشت
سیاه شد
یه کوچه بود بهار داشت
دیوار داشت
پاییز شد
که روش یه لکه رنگ داشت
که جون داشت
که پاک شد
یه جون بود
که مس بود
واسه دل درختها همین یه دونه بس بود
کجا رفت ؟
تو دره
یه دره بود درخت داشت
هوس داشت
یه رود داشت
پر آب بود
میون آب یه سنگ بود
زیر سنگه حباب بود
آبه همش سراب شد
دره همش خراب شد
حباب کو ؟
یه دونه دست آهنی که سرد بود
که سنگ داشت
با همه دستای تو دنیا جنگ داشت
سنگشو زد تو شیشه دل باد
که خندید
یه قصه بود که گم شد
یه خنده بود که از تو دنیا کم شد
یه راهی بود تو ابرا
که آخرش خدا بود
اینطرفش تو آسمون رها بود
یه مرد بود
که مرده
یه سیب نیمه خورده
مونده بود آخرش یه کوه
که داس مرد بارون
خراب کرد
یه آرزوی رفته
یه پرواز
یه آواز
همون که تو کتاب بود
یه شعر بود که گندید
یه استخون مرده
به بی لبیش میخندید
یه مورچه بود که اولش سفید بود
سیاه شد
یه خال شد
روی لبای گلبرگ
که تک بود
اونم تو داغ آفتاب
کباب شد
زیر هزار تا سنگ هم
یه کوزه بود که سر داشت
توی دلش یه راز بود
فقط خودش خبر داشت
راز دلش
یه مشت دیگه خاک بود

4 Comments:

  • :D
    i like it!!!!

    By Anonymous Anonymous, at 12:30 am  

  • ziba va motefavet mesle ye sibe nim khorde!

    By Anonymous Anonymous, at 10:54 am  

  • dorood. only nice.bedrood

    By Anonymous Anonymous, at 5:38 pm  

  • aslan ham chizi mohemi nabood, difalesh kheili mohkam bood saram hanuz dard mikone.

    By Anonymous Anonymous, at 9:30 pm  

Post a Comment

<< Home