تیر چراغ

در فاصله دو تیر چراغ
قدم خواهم زد شاید
و گفتم قدم خواهم زد
نگفتم میزنم
و سپس خواهم ایستاد
خواهم خوابید
و میمیرم
گفتم
میمیرم
و نه هر چیز دیگری
من آخر
یکی از آدمهای توی تاریخ
بی هیچ رنگی
بی هیچ نشانی
و بی تصویری یا
و بی صورتی حتی
و اسمی
هستم
گم
همین
همین گاهی می گذارد بخندی
و میگذارد گریه کنی
شاید باید
توی فاصله دو تیر
یک نفس عمیق کشید
که بوی برف بدهد
یا یک دور دور خود چرخید
و یک شاید بزرگ گفت
و یک شکلات کره ای خورد
همین
باید بروم
زیر تیر چراغ
یکی اسمم را نوشته
یکی پاکش خواهد کرد

5 Comments:

  • و فاصله
    به قد عمریست
    بین اولین تیر از این سمت
    و اولبن تیر از آن سمت
    و
    به قد عمری
    نفس می کشیم
    و می پیماییم
    فاصله دو تیر را
    و
    در انتهای اولین تیر
    و ابتدای آن دیگری
    چیزی ایست
    شبیه
    اسمی که با مداد نوشته اند
    و پاکش کرده اند
    و الان
    ردش آنقدر واضح است
    که ببینی اسم توست
    آنوقت دیگر
    انگار همه چیز شبیه هم است
    ابتدای تولد
    و انتهایش

    By Anonymous Anonymous, at 3:51 am  

  • اَه !!

    این اَه مال تو نبودا

    By Blogger Armin, at 5:19 pm  

  • باید بروم
    زیر تیر چراغ
    یکی اسمم را نوشته
    یکی پاکش خواهد کرد

    i like it !...

    By Anonymous Anonymous, at 9:06 pm  

  • این ها فقط زیبایند. من آنجایم دیگر جا ندارد. لب ها را بوس نمی کنم که داغ می خورم که آب سرد. من لرزم. بستنی دوست دارم ولی استامینوفن می خواهم. شب می خواهم بخوابم. دوست دارم گریه کنم. من حوصله ندارم شاید بعد یا بعد یا بعد. اما یکی نازک و سخت فعلن که بشود لای پستان هایش آب باریکه ی شور راه انداخت و به دره ی پایین که رسید شیرین نوشید. این ها ...

    By Blogger Armin, at 1:57 am  

  • salam@};-

    By Anonymous Anonymous, at 9:44 am  

Post a Comment

<< Home