چهار شنبه، 9 فروردین 1385


اینبار

مرده ام
میراث من دردیست
مانده در گورم برای من
هرزه روییده
هرزه خشکیده
سبزه عید است
این سکوت خار مانندی که چنگ انداخته
بر گلوی داغ خاک خیس تا آخر مزار من
ناله سردیست از جنس نباید گفت
سایه داغیست از جنس پناهم ده تن خورشید
سایه دیگر از کجا آمد
آتشی هرگز نبوده پیشتر مشتی ز خاکستر
شده سایه
نه سایه آن که دامن میشود بر قامت دیوار
چونان سایه که میبلعد تمام وسعت دیوار
و هرچه هست
وهرچه نیست هم انگار
و هم گودال
تن گودال میخارد
تن گودال نمناک است تب دارد
میان دست این سایه
تن من در تن گودال میلرزد
تمام خالی ام از خالی گودال میترسد
میترسد
میترسم

4 Comments:

  • oomdivaram baghieye salet behtar bashe(guya chandan halet khoob nist) bekkan baba az oon ce bia cs :D

    By Anonymous Anonymous, at 2:40 pm  

  • dorood.yeki migoft tars baradare marg ast .shad va movafagh bashi bedrood

    By Anonymous Anonymous, at 2:37 am  

  • و نگاه کن که سکوت
    چگونه ریشه می دواند
    همچون ریشه های بوته ای خار
    در پیکر
    نگاه کن که پنجه هایش چه دهشناک
    در گوشت
    همچون خار فرو می رود
    و تکه تکه می کند
    امید را از مغز استخوان
    دیری نمی پاید
    که چیزی نمانده است
    جز
    تو، تنهایی، و دیگر هیچ

    By Anonymous Anonymous, at 4:38 pm  

  • va tars hanuz hast.
    va hamin tars khodash kolli ghanimat ast vaghti ke hichi nist.
    va hamin tars khodash bazi vaghtha tormoz ast vaghti dari ba sorate noor harekat mikoni.
    va in tars khodash kolli doost dashtanist!!!

    By Anonymous Anonymous, at 9:57 pm  

Post a Comment

<< Home