شنبه، 19 فروردین 1385


کی خنده رفته خانه شوهر

نعره ها را
هیچ یادم ننداز
زخمهایی را که
مرهمش نیست مگر گندیدن
دست بر دامن فریاد شدم
هرچند
اما
لا اقل
کاش میشد که برید
میشود کش آمد اما تنها
مثل گربه مرده
توی آبراه
یادم نیست
که بود گفت اینرا
یادم نیست هم که گفت
دست بر کش از پیراهن یوسف شاید بویی
که گفت خنک صبح ؟
که گفت نفس دشت ؟
که گفت ؟ هان ؟
که گفت رهایی ؟
که بود گفت خنجر این کثافت بی شرم سایه را
از گرده ات به دستهای خویش
بیرون کنم به شوق هزاران ترانه ای
کز روز ابتدا
بی خویشی همه خندان لحظه ها
در رقص زیر نم آهنگ دست ابر
در خیس چهره های نه از اشک
با هم
بی هیچ رخصتی که در آن جا شود
یک کوچک کلمه
یا
یک جنبش صدا
حتی
هر صبح خوانده اند
یادم نیست
تو بگو
کی گریه آرزو شده آخر؟
این حنجره پاره است اگر
با مزه اش که خون
ای نعره باز بیا
بپرس
کی
گریه
آرزو شده
آخر
؟

3 Comments:

  • :)کاش می شد الان زار زار گریه کنم

    By Anonymous Anonymous, at 8:07 am  

  • dorood.hesadat dar eshgh .....geryera neshand dar aghooshe lezat ...shad va movafagh bashi bedrood

    By Anonymous Anonymous, at 4:22 pm  

  • راستی
    لظفن کوتاه تر بنویس
    من نمی کشم یادم می رود چند خط قبل را
    بر می گردم دوباره می خوانم و یادم می رود چند خط بعد را
    و دوباره هی و دوباره هی

    By Blogger Armin, at 11:34 pm  

Post a Comment

<< Home