گاهی ، گاهی آدم
گاهی ، گاهی آدم
صورتش را کنج دیوار میچسباند
و دستهایش را سیخ به پهلم هایش
وگریه نمیکند
خیره میشود
و تا بچگیهایش فرو میرود در دیوار
دوباره که نمیفهمید
دهانش را باز میکند
که یک کلمه شاید
اما گریه امان نمیدهد لبهارا
بی رحم دستهای دیگری و مهربان آجر ها میماند
صورتش را کنج دیوار میچسباند
و دستهایش را سیخ به پهلم هایش
وگریه نمیکند
خیره میشود
و تا بچگیهایش فرو میرود در دیوار
دوباره که نمیفهمید
دهانش را باز میکند
که یک کلمه شاید
اما گریه امان نمیدهد لبهارا
بی رحم دستهای دیگری و مهربان آجر ها میماند
1 Comments:
Hum ...
By Anonymous, at 11:39 am
Post a Comment
<< Home